معنای پایه برای واژهی قصاص از مصدر
«قصّ»gassa است. اما واژهی «قص» در یک تقسیم بندی کلی و متناسب با نوع گسترش این واژه در بابهای دیگر، به دو معنای ظاهرا متفاوت آمده است. یکی به معنای پیگیری کردن، نقل خبر، آشکار کردن ماجرایی برای دیگران با جزئیات آن بهگونهای شفاف، تعقیب کردن واقعهای را لحظه به لحظه برای آگاهی یافتن و به آگاهی رسانیدن. دوم بهمعنای بریدن، قطع کردن و چیدن است.در فرهنگنامهها، قصاص را بیشتر از معنای دوم، یعنی
«بریدن»، چیدن، و قطع کردن گرفتهاند و نوشتهاند قصاص یعنی مجازات گناه، انتقام، پاداش دادن کسی بههمان اندازه که انجام داده است. مثلا اگر آدم کشته، او را بکشند، و اگر دست کسی را جدا کرده دستش را بههمان اندازه جدا کنند. اما بهنظر میرسد این معنا با آنچه در قرآن به عنوان قصاص مطرح شده چندان همآهنگ و سازگار نباشد.2-
قصاص در قرآنواژه ی قصه در قرآن نیز از همین خانواده است
. یعنی که قصه با افسانه تفاوت دارد، قصه نقل و پی گیری واقعه ای است با جزئیات آن. تفاوت «قصه» با «خبر» در این است که خبر رسانی واقعهای بهدیگران، میتواند صرفا در حد خبر باقی بماند یعنی به منظور پیگیری و تعقیب ماجرا نباشد و شنوندهی خبر را ملزم به کار خاصی نمیکند ولی در «قصه» ضمن آنکه خبری بیان میشود همچنین پیگیری ماجرا و عبرت آموزی نیز دیده میشود.واژهی
«قصاص» در قرآن معمولا در مواردی آمده است که وقایعی از قبیل تعدی، تجاوز، ضرب و جرح، و قتلی اتفاق افتاده باشد. و به نظر می رسد که هردو معنای فوق را در خود داشته باشد. یعنی هم پی گیری و روشن کردن جزء به جزء یک واقعه، و هم فیصله دادن و پایان بخشیدن به ماجرایی که در صورت ادامه یافتن ممکن است به کشتارهای بیشتری انجامد. تاکید قرآن بر این است که:«
ای ایمان آورندگان، قصاص در قتل بر شما مکتوب شدهاست...»(بقره، آیه178)«
مکتوب» در کلام وحی، به معنای گریزناپذیری آن امر در ساز و کار حیات و سالم سازی زندگی است.سپس قرآن مواردی از
«مقابلهی به مثل» را نیز برشمرده است. همچنین در آیهی 45 سورهی مائده نیز باز هم مواردی مشابه از مقابلهی بهمثل را در قتل و ضرب و جرح آورده است. در این آیات، «مقابله ی به مثل» به معنای قصاص نیست بلکه یکی از گزینه هایی است که برای پایان بخشیدن به ماجرای قتلی پیش بینی شده است.اما در بیشتر فرهنگنامهها و همچنین در باور عمومی، همین مقابلهی بهمثل را قصاص میگویند، خواه این مقابلهی بهمثل، سیلی زدن کسی به دیگری باشد، یا قتل کسی توسط دیگری
. و هنگامی که موضوع عفو به میان میآید، میگویند: کسان مقتول از قصاص قاتل صرف نظر کردند.بهنظر میرسد که این گونه تلقی از مفهوم قصاص، با آنچه در قرآن آمده در تعارض قرار می گیرد
. اینجا ناگزیرم چند نکتهی اساسی در آیات 178و 179مربوط به قصاص را به صورتی جدا گانه یاد آور شوم.1-
قصاص در قتل بر شما نوشته شده است(یا واجب شده است)2-
اگر عفو کنید(از کشتن قاتل گذشت کنید) این تخفیف و رحمتی از جانب خداوند شماست3- «
ای خردمندان، در «قصاص» برای شما زندگانی است» (بقره 179)دقت به این نکته لازم است که اگر قصاص را صرفا به معنای مقابلهی بهمثل تلقی کنیم میبینیم که مورد دوم
(عفوقاتل) آشکارا با موارد اول و سوم نهتنها هماهنگ نیست بلکه تناقض دارد. زیرا توصیهی به گذشت کردن از امری واجب که انجام آن سامان حیات و زندگانی پدید میآورد، قابل توجیه نیست.اما شاید بتوان
«مقابلهی به مثل» را نه به عنوان «قصاص»بلکه به عنوان حقی در نظر بگیریم که در روند قصاص پدید می آید و صاحب حق(ولی مقتول) میتواند با اراده و اختیار خود از مجازات قاتل صرف نظر کند یا نکند. در این صورت میتوان گفت که مقابلهی بهمثل یکی از نتایج احتمالی قصاص میتواند ونه خود قصاص.در اینجا یک بار دیگر اشاره به معنای پایه و اصلی قصاص میتواند برخی ابهامات را روشن کند
. در معنای پایه برای «قصاص» به دو مورد اشاره شد، یکی آشکار کردن ماجرایی برای دیگران با جزئیات بهگونهای شفاف، تعقیب کردن واقعهای را لحظه به لحظه برای آگاهی یافتن و به آگاهی رسانیدن. و معنای دیگر عبارت بود از بریدن، چیدن، و فیصله دادن.بدیهی است که موضوع مجازات که اشد آن
«مقابلهی بهمثل» است هنگامی طرح میشود که قبلا قاتل شناخته شده و جرم او اثبات شده باشد. اما هنگامی که قتلی اتفاق میافتد و قاتل مشخص نیست، آنگاه چه باید کرد؟ در اینجا میبینیم هردو معنای پایه که برای قصاص یاد شده اهمیت خود را نشان میدهند. یعنی قصاص دارای دو مرحله میشود.مرحلهی اول
: عبارت است از پیگیری و روشن کردن جزء به جزء مواردی که به تعدی و قتل منجر شده است و همچنین پیدا کردن و برملا کردن نام و نشان کسی که قتلی را به پنهانی انجام داده است.مرحلهی دوم
: فیصلهی ماجرا با انتخاب یکی از دو گزینهی مجازات یا عفو قاتل است. این مجازات یا عفو، حق محفوظ کسی است که مورد تعدی واقع شده است. در صورت انتخاب مجازات، بیشتر از حد «مقابلهی بهمثل» مجاز نیست. اما گزینه دوم که اگر صاحب حق، بتواند قاتل را عفو کند به رحمت خداوند نزدیکتر است.اهمیت طرح مقابلهی به مثل
:اول
- در برابر یک قتل، تنها حق «مقابلهی بهمثل» با شخص قاتل را دارید ونه بیشتر. به تعبیر دیگر، هنگامی که فردی از قبیلهای توسط فردی از قبیلهی دیگر به قتل میرسید، چنانچه طرفداران مقتول دارای قدرتی بودند برای انتقام گرفتن از قبیلهی مقابل بسا که چندین نفر را به قتل میرسانیدند و چرخهی کشتارها در میان قبایل روندی افزایش یابنده را طی میکرد. بنا براین، دستوری که تنها به مقابلهی به مثل توصیه میکند، در واقع برای محدود کردن روند قتلها و فیصلهدادن به نزاعهای قومی و قبیلهای و انتقامهای کور است.دوم
- ارزشگذاری بهجان کسانی که در یک جامعه زندگی میکنند و به لحاظ حقوق انسانی باید از حقی برابر برخوردار باشند. مثلا هنگامی که شخص صاحب نفوذی با موقعیت ممتاز سیاسی اجتماعی، به شخص گمنامی تعدی کند، یا مرتکب قتلی شود، برای مردم فرودست و ضعیف جامعه این حق محفوظ باشد که بتوانند با حمایت قانون، در برابر آن شخص صاحب نفوذ بایستند و مقابلهی به مثل کنند بیآنکه موقعیت اجتماعی، سیاسی، دینی، واقتصادی شخص متعدی مانع این مقابله به مثل شود.سوم
- هنگامی که برای شخص قدرتمندی در یک جامعه، محرز باشد که در صورت تعدی و قتل مورد پیگرد قرار گرفته و افشا خواهد شد و همچنین طرف مقابل آنان اگر چه ضعیفترین و گمنامترین مردم باشد، می تواند با حمایت قانون، هم تمامی ماجرا را به روشنایی افکار عمومی بکشاند و هم مقابلهی به مثل کند طبعا فساد قدرتمندان مهار میشود و همچنین اطمینان به زندگی همراه با امنیت روانی برای مردم عادی فراهم می شود.3-
حاصل:با توجه به مواردی که بیان شد میتوان گفت که
«قصاص» عبارت است از پیگیری و شفاف کردن اجزاء وعواملی که به تعدی، تجاوز و قتل منجر شده است و همچنین پیدا کردن و برملا کردن نام و نشان کسی که قتلی را به پنهانی انجام داده است. و پس از این مرحله، حق محفوظ کسی که مورد تعدی واقع شده است. این حق عبارت بود از انتخاب یکی از دو گزینه برای متعدی، مجازات یا عفو . که البته توصیه ی قرآن در همان آیه ی قصاص بیشتر بر عفو است و نه مجازات.با این تعریف شاید بتوان گفت که ترس و ناامنی، انتقام و کشتار، دروغ و تعدی و دشمنی، میوهی تاریکی است و هنگامی که قصاص به معنای پیگیری ماجرا و به روشنایی آوردن وقایع باشد و هنگامی که چندو چون واقعهای اعم از تعدی یا قتل، آشکار گردد، زندگی هم سامان خواهد گرفت و دیگر حاجت به انتقام هم نیست
. و شاید معنای این آیه در اینجا روشنتر شود که گفت:«
ای خردمندان، در «قصاص» برای شما زندگانی است»علی طهماسبی