سؤال (1): اگر میت وصیت کرده که ثلث مال او را به مصرفى برسانند ، تاثلث جدا نشده آیا مى شود در ملک او نماز خواند یانه وآیا ورثه او هم نمى توانند نماز بخواند ؟
جواب : فرقى بین ورثه وغیر ورثه نیست .
سؤال (2): اگر اجیر بیش از تمام کردن نمازهاى میت بمیرد وخودش هم نماز قضا داشته باشد ، باید از مال او براى نمازهائى که اجیر شده اجیر بگیرند واگر چیزى زیاد آمد در صورت وصیت واجازه ورثه براى نمازهاى او اجیر بگیرند ، واگر اجازه ندهند ثلث مال او را به مصرف نمازهایش برسانند واگر وصیت نکرده بدون رضایت ورثه ممکن است عمل شود یانه ؟
جواب : اگر وصیت به ثلث نکرده چیزى بر ورثه واجب نیست مگر بنحو احسان ، وبر پسر بزرگ واجب است که نمازهاى قضا شده پدر را خود قضاء نماید یااجیر بگیرد .
سؤال (3): اگر میت وصیت نامه داشته باشد ولى مفقود شده چه کنند ؟
جواب : فحص نمایند بقدر امکان .
سؤال (4): شخصى به این عبارت وصیت کرده : در صورت فوت موصى 20 من زمین بذر افشان را .......... زراعت نموده پس از وضع حق الزرع محصول زمین را به وصى تحویل داده وایشان در صوم وصلاة موصى صرف نماید ، وبقیه اموال خود را به مبلغ 70 تومان بر زن وبر پسر برادر زن مصالحه نموده که صرف دفن وکفن وتعزیه نماید ، آیا وصیت مذکور وقف است یاوصیت به وقف ؟ وتا چند سال باید وصى عمل نماید آیا تامادام العمر زارعى که موصى تعیین نموده یاتامادام العمر وصى یابیشتر ؟
جواب : نه وقف است نه وصیت به وقف است ، بلکه صرف وصیت است ودر ثلث نافذ است .
سؤال (5): اگر موصى براى وصى در مال الوصیه مدت تعیین نکرده تکلیف وصى چگونه است ؟
جواب : مادامى که مال باقى است به وصیت عمل نماید .
سؤال (6): اگر خبر وصیت موصى بعد از فوت به وصى برسد ، آیا جایز است وصیت موصى را وصى رد کند یاخیر ؟
جواب : جائز نیست .
سؤال (7): اگر شخصى را موصى به جهت زراعت زمین مال الوصیه تعیین کند ، بعد از فوت آن زارع آیا پسران آن زارع زمین را زراعت کنند یاوصى باید زارع را تعیین کند ؟
جواب : وصى باید تعیین نماید وبهتر آنست که پسر زارع را تعیین نماید .
سؤال (8): اگر محل وصى به محل زمین مال الوصیه دور باشد وبراى وصى پیدا کردن شخصى براى حفظ مال الوصیه مشکل باشد ، آیا وصى مى تواند آن زمین را بفروشد ودر جاى دیگرى بخرد یاتبدیل نماید ؟
جواب : نمى تواند تبدیل نماید .
سؤأل (9): آیا وصى به جهت ابقاء مال الوصیه جایز است مال الوصیه را به عنوان وقف به تصرف اداره اوقاف بدهد یاخیر ؟
جواب : جایز نیست .
سؤال (10): شخصى که در مرض موت تمام اموال خود را مصالحه بر زن وغیره نموده وعواید 20 من زمین را براى صوم وصلاة وبریه وصیت کرده ، مظنون آنست که مقصود موصى محروم نمودن ورثه بوده ونمى دانسته که باید وصى زاید بر ثلث مال الوصیه را به امضاء وارث برساند ، چون موصى اولاد نداشته ، یگانه وارث وى یک برادر ابوینى است که قبل از احداث سجل احوال بدون شناسنامه مفقود الاثر مى باشد وفعلاً در حدود نود وپنج سال از سن مفقود مى گذرد ، تاکنون اطلاعى از او نیست ، یک پسر هم داشته آنهم فوت کرده و 4 اولاد دارد ، موصى دو برادر وخواهر هم پدرى داشته بعد از ایشان فوت کرده اند واولاد شان باقى است ، آیا در این صورت براى وصى هر زمان یأس از حیاة مفقود حاصل شد ، ولى شک در مقدم ومؤخر بودن فوت مفقود از مورث داشته باشد ونیز شک دارد در غیر وطن آیا وارثى دارد یاخیر ؟ چگونه وصى عمل کند تا ابـراء ذمه از میت شود ؟ آیا زاید بر ثلث را به امضاء وارث مفقود الاثر برساند ؟
جواب : چونکه زمان فوت موصى معلوم بوده وزمان فوت برادر مفقود الاثر معلوم نیست لذا استصحاب بقاء برادر مفقود الاثر مى کنیم وورثه موصى نوه هاى برادر مفقود الاثر مى باشند واینجا چنانچه امضاء نموده اند آنچه تصرف شده نسبت به مال زائد بر ثلث فبها ، والا از عائدات بعدى تدارک طلب آنها مى شود .
سؤال (11): شخصى باخط وصیت کرده وفرزند غیر ارشد خود را بدون علم واطلاع وى وصى قرارداده که بعد از فوت باغ وملک مرا فروخته ثلث آن را صوم وصلاة وخیرات معینه وحج انجام دهد ، وصى به تمام وصایاى موصى عمل کرده الاّ حج، ولد ارشد مدعى شده که به باغ وملک احتیاج دارم ، من ارشد هستم وحج را خودم انجام مى دهم . باغ وملک را به تصرف گرفته وحج را به عهده گرفته واینک سیزده سال است از فوت موصى مى گذرد از حج خود دارى نموده ومى نماید ، آیا این حج به عهده اولاد ارشد است که قبول کرده ؟ یابه عهده وصى که آن را موصى تعیین کرده ؟
جواب : بر وصى واجب است که انفاذ وصیت را حتى المقدور بنماید ولو به شکایت وگرفتن زمین باشد .
سؤال (12): وصیت به سکنى مادام لم یملک داراً ومادامت لم تتزوج صحیح است یاخیر ؟
جواب : هر شرطى که در وصیت به سُکنى نماید صحیح است .
سؤال (13): باتوجه به این وصیت نامه که نقل مى شود : (ثلث خانه سکنى که هستیم بعد از فروش به مصارف خیریه از اولاد پسرى فقیرم که متدین بوده باشد بدهند) وباتوجه به احوال بنده که شرح دادم وپسر کوچکتر ایشان ، این ثلث خانه را به بنده باید بدهند ؟ یابه پسر کوچکتر ؟
جواب : هر کدام از پسر ها چه کوچک وچه بزرگ آنهائى که فقیر ومتدین مى باشد بانها مى دهد ، وتشخیص فقر ودیانت پسرها بعهده وصى مى باشد .
سؤال (14): مرحوم پدرمان وصیت کرد که خانه مرا تاپانزده سال ورثه حق فروش ندارد ، وچنانچه نفروختند ولو تاپنجاه سال باید از ثلث من فلانى وفلانى در آن سکونت نماید ، باتوجه به اینکه مال ایشان به این مقدار زیاد نیست وتابیست ودو سال بعد خانه مسکونى ایشان فروش رفت ، اجاره این مدت بعهده کیست ؟
جواب : بعد از سکونت 15 سال کسى که در آن سکونت نموده اگر از همان افرادى باشد که پدرشان وصیت نموده بود اجاره دادن انها احتیاج ندارد در صورت وفاء ثلث اما اگر غیر از آنها کسى دیگر سکونت نموده بوده وجه اجاره این مدت را باید بدهد .
سؤال (15): مرحوم دو وصى براى خود قرار داده ، آیا مى تواند یکى از دو وصى ثلث خانه را به وصى دیگر بدهد وآن یکى هم تمام آن را به پسر کوچکتر بدهد تابه مصرف خود برساند ؟
جواب : یکى از وصى ها وصى بودن خودش را نمى تواند به وصى دیگر واگذار نماید ، اما اگر این ثلث را به عنوان اینکه وصى دیگر شخص امینى است در اختیار او قرار دهد واو هم باتشخیص نظر خود عمل نماید اشکالى ندارد .
سؤال (16): شخصى وصیت نموده ثلث کلیه مایملکم از نخیل وفصیل وسائر اشجار واراضى مزروعى وغیره بعد از افراز وفروش صرف نمایند در کفن ودفن وسائر مخارج ومصارف مرسوم محلى ، ومابقى از ثلث در امور خیریه از قبیل نماز وروزه وغیره مصرف شود بااینکه بدهکار واجبات مالى وبدنى از حج وزکوة وخمس ونماز وروزه نیست ، آیا مى شود مقدار را اموال اضافى از ثلث خرج تعمیر مسجدى که ناتمام است وبانى ندارد بشود یاخیر ؟
جواب : احتیاطاً مقدارى نماز وروزه بدهند وبقیه را در تعمیر مسجد صرف نمایند .
سؤال (17): آیا جایز است در حال حیات وصیت شود که بعد از مرگ اعضاء او را بدهند به کسى که زندگى او متوقف است بر آن ، یااینکه عضو ضرورى است گرچه زندگى متوقف بر آن نباشد ؟ وبه فرض جواز آیا اجازه ولى لازم است یانه ؟
جواب : در صورت اول که زنده ماندنش متوقف بر آنست جایز است ودر صورت دوم که ضرورى اوست وحیاة بیمار متوقف بر آن نیست اهم ملاحظه مى شود واذن ولى لازم نیست .
سؤال (18): در وصیت نسبت به اعضاء بدن آیا باید موصى له معین باشد یااینکه بطور عام ونامعین مى شود وصیت کرد ؟ مثلاً اجزاء بدن را تبرع کند به گروه وسازمان ویژه اعضاء ، وتشخیص نیازمند باعضاء باخود آنها باشد.
جواب : تعیین موصى له لازم نیست .
سؤال (1): تراشیدن موى سر وصورت دیگرى باتیغ دیه دارد یاخیر ؟ وفرقى بین زن ومرد مى باشد یانه ؟
جواب : فرقى بین زن ومرد نیست چنانچه به اجازه خود او سر وصورت او را تراشیده چیزى بر او نیست ، واگر به اجبار تراشیده چنانچه نروید دیه کامله دارد ، واگر روئید ظاهراً ثلث دیه است .
سؤال (2): اگر بین ورزشکاران تصادف ورزشى در حین ورزش من غیر قصد ایجاد شود ، آیا صادم باید دیه بپردازد یاخیر ؟ بااین که صادم از لحاظ قانونى مقصر شناخته نیست ، ولى از این جهت که به طرف زخم وجرح وکسرى وارد شده دیه دارد یانه ؟
جواب : در مفروض سؤال دیه لازم است مگر این که طرف ببخشد .
سؤال (3): باتوجه به این که انتخاب نوع دیه باشخص جانى یاعاقله وى مى باشد وعموماً درهم (نقره) را انتخاب مى کنند ، واحیاناً هزینه هاى معالجه باعوارض جنبى آن مانند خورد شدن استخوان که نیاز به ترمیم وتعدیل آن باوسائلى امثال پلاتین وجراحى هاى متعدد دارد ، یااین که مصدوم از کار بیکار مى شود ، یابراى همیشه معلول ومریض مى گردد ، واین بامقایسه به نوع دیه انتخاب شده که نقره است اصلاً متناسب نبوده وخیلى بیش از آن دیه است ، آیا مازاد بر دیه را مصدوم حق دارد از جانى مطالبه کند وآیا جانى ضامن خسارت ها وهزینه ها هست یاخیر ، ودر صورت تعیین نوع دیه ومتعذر شدن آن آیا نوبت به سائر انواع مى رسد، یااین که جانى مى تواند بدون توافق بامصدوم معادل آن را باوجه رایج کشور بپردازد یاخیر ؟
جواب : مصدوم فقط حق دیه اى را که شارع تعیین نموده دارد ، ودر صورتى که دیه مخیر بین چند چیز باشد ویکى معذور شد ، باید قسم دیگر را بدهد مگر انکه مصدوم راضى به قیمت شود .
سؤال (4): کسى که از روى صدق وراستى کسى را به خوبى معرف کند (چه طبیب باشد یانباشد) وبعد از مراجعه کار او منجر به مرگ شود ، حکم او از نظر اسلام چگونه است ، آیا این راهنمائى قتل خطائى حساب مى شود یانه ؟
جواب : مشمول قاعده سبب اقوى از مباشر است که از اخبار باب 10 و 11 و 12 و 13 و 14 ابواب شهادات وسائل جلد 18 ص 238 استفاده مى شود به این که شهود اگر اشتباه کرده واز گواهى خود برگشتند از آنها غرامت میگیرند ، واگر عمدى بوده قصاص میشوند ، بنابر این این مورد از موارد قتل خطائى است .
سؤال (5): مردى بادختر برادرش به اکراه زنا کرد ، بااین که (محصن) وزن دار بود ، زن حامله شد وپسرى آورد که آن را کشتند ، آیا جزاى فاعل (مرد) ومفعول (زن) چیست وحکم قاتل بچه چیست ؟ اگر دیه دارد از چه کسى دیه بگیرند ؟ آیا این فرزند زنا زاده است ؟ آیا بر کسى که حدّ خدا جارى شده در پیشگاه خدا از گناه برىء مى شود یانه ؟ وآیا دهنده دیه باپرداخت دیه از گناه وخلاف برىء الذمه مى شود ؟
جواب : حاکم فاعل را بعد از ثبوت به قتل مى رساند ، ومفعول بها چیزى بر او نیست چون به حسب فرض مجبور بوده ، واما قاتل بچّه چون از طرف پدر زنا زاده است واز طرف زن نیست ملحق به مادر مى شود ومادر مى تواند قاتل به قتل را مطالبه کند یادیه بگیرد ، وپرداخت کننده دیه اگر توبه کند خداوند اورا مى بخشد .
سؤال (6): قبل از بلوغ به بعضى اشخاص تعدى مى کردم که موجب سرخ شدن یازخمى شدن یاشکستن اعضاء ایشان مى گردید ، آیا بعد از بلوغ چیزى بر من هست ودیه وعوض شرعى آن را باید بپردازم ؟
جواب : در موضحه به بالا دیه بر عاقله است وکمتر از آن دیه بر خودت لازم است ، وموضحه زخمى است که به استخوان رسیده باشد .
سؤال (7): اگر از روى خطا سبب شدم در طرف عیب وشکستى رخ دهد ، کما این که در حوادث وتصادفات مى شود، چه باید بکنم ؟
جواب : در موضحه وبیشتر در خطاى محض دیه بر عاقله است ودر شبه عمد بر جانى است .
سؤال (8): در این صور که ذکر شد آیا بین قبل از بلوغ وبعد از بلوغ حکم فرق دارد یانه ؟
جواب : در ضمانات فرقى ندارد ودر جنایات عمد کودک خطا حساب وبگردن عاقله است ، بخلاف بالغ .
سؤال (9): بنابر این که دیه وعوض شرعى واجب باشد ، اگر آنها را نشناسم ، یادسترسى به آنها ندارم چه باید بکنم ؟
جواب : اگر نمى دانى به حاکم شرع باید مراجعه کنى .
سؤال (10): اگر معلم شاگرد را طورى بزند که عیب ونقصى در او پدید آید ، یاجائى از بدن سیاه شود ، آیا دیه دارد ؟ مقدار دیه این دو حالت چه قدر است ؟
جواب : باید دیه بدهد ، به مسأله 2815 و 2808 توضیح المسائل مامراجعه شود .
سؤال (11): اگر شخصى مسلمانى شخص کافرى را در بلاد کفر به قتل رسانید حکم او چیست ؟ واگر این قتل به صورت عمد بود چه حکمى دارد ؟
جواب : اگر مقتول ذمى بود (یعنى به ولى مسلمین جزیه پرداخت مى نمود وبه شرائط جزیه پایبند بود دیّه او هشتصد درهم مى باشد که هر درهم دوازده نخود ونصف نقره مسکوک مى باشد) ، وأمّا اگر ذمى نبوده واظهار عداوت با مسلمانان نماید چه محارب باشد وچه معاهد دیه اى ندارد ، وهمچنین است اگر قتل عمد باشد ولکن این عمل از وى متکرر نشود ، وأما اگر عادة به قتل آنها داشته به اذن حاکم شرع به قتل مى رسد جهت دفع ریشه فساد بادر نظر گرفتن بعض شرائط ، واما اگر کافر اهل کتاب بود گر چه معاهد یاذمى نباشد احوط وجوبى پرداخت هشتصد درهم دیه است چه یهودى وچه نصرانى یامجوسى باشد .
سؤال (1): زید در حال نادانى وجهل به حکم ، زناى محصنه کرده ، بعداً از عمل خود پشیمان وتوبه نموده ، آیا توبه او قبول است یاخیر ؟
جواب : اگر قبل از ثبوت نزد حاکم شرع حقیقةً بینه وبین الله توبه کند توبه او قبول وحدّ نیز از او برداشته مى شود وهمچنین است اگر عالم بوده .
سؤال (2): آیا زناى محصنه حق الله است یاحق الناس ؟
جواب : حق الله است ودلیلى بر حق الناس بودن پیدا نکردیم .
سؤال (3): مبناى مجازات شروع جرم ، در حقوق اسلام ، آیا تجـرى اسـت یا مقدمه حرام است ؟
جواب : مجازات دنیوى قبل از شروع در جُرم جائز نیست .
سؤال (4): حکم شک در قتل چیست ؟
جواب : اگر شک دارید اصل عدم آنست در صورتى که باشهود وموازین شرعى نزد حاکم شرع مجتهد عادل ثابت نشده باشد .
سؤال (5): حکم کسى که آیات قرآن به قصد تحریف وبراى خنداندن شنوندگان تغییر دهد چیست ؟
جواب : هتک قرآن حرام وحاکم شرع در بعض مراتب تعزیر وحکم به جلد، ودر بعض مراتب حکم به قتل مى کند .
سؤال (6): حکم جاسوسى علیه مؤمنین که موجب شود آنها اهانت شوند یامورد اذیت وآزار وشکنجه قرار بگیرند چگونه است ؟
جواب : جاسوسى که موجب ضرر به مؤمنین است حرام ، وحاکم شرعى هرطور تشخیص دهد او را تعزیر مى کند .
سؤال (7): فرق بین ضرر روانى وضرر جسمى چیست وحدود آن کدام است ؟
جواب : ضرر زدن به غیر چه نفسى چه جسدى جایز نیست ولى ضرر بخود اگر ضرر مهم است مانند بریدن دست یا از بین بردن نیروى جنسى یاشنوائى این نیز جایز نیست ، اما اگر ضرر به خود مهم نباشد مثل سوزن زدن وامثال آن جایز است .
سؤال (8): آیا جایز است معلم در مدرسه شاگردانى را که درس نمى خوانند ، یاتکالیف را انجام نمى دهند ، بزند ؟
جواب : اولاً باید موعظه کنید ، ومرتبه دوم تهدید کنید ، ومرتبه سوم بزنید باندازه اى که موجب دیه نشود ، البته بااستجازه از ولى او .
سؤال (9): آیا جایز است معلم شاگردى را که در مدرسه اذیت مى کند وبچه ها را مى زند بزند یانه ؟
جواب : همانطور که در مسأله پیش گفتیم عمل کند ، وچنانچه اثر نبخشد از مدرسه اخراج کند .